سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیمکت آخر

ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را

مدرسه هراسی کودکان

مدرسه هراسی کودکان



 علائم اضطراب آنان به اشکال مختلف مانند سردرد، تهوع، گیجی، تب و... بروز می‌کند. گاهی اعتراض این کودکان با گریه و کج‌خلقی‌هایی که به رفتار پرخاشگرانه و مخرب تبدیل می‌شود، همراه است و معمولا زمانی که فشار برای رفتن به مدرسه از کودک برداشته می‌شود، این علائم ناپدید می‌شود. اصطلاح «هراس از مدرسه» اصطلاحی جامع و فراگیر است. ریشه بیشتر این حالات همان ترس از ترک خانه است و اگر کودک را وادار به مدرسه رفتن کنیم، ‌اضطراب او به هراس مبتدل می‌شود.

در واقع مدرسه نماینده دنیای خارج و نوعی واقعیت است که با واقعیتی که کودک در خانه تجربه کرده متفاوت است. کودکان «مدرسه‌هراس» مواجهه با این واقعیت را نمی‌توانند تحمل کنند. خودداری از رفتن به مدرسه طیفی دارد که یک سر آن گاهی مدرسه رفتن است و سر دیگر آن به زور مدرسه رفتن یا برای همیشه مدرسه نرفتن. این امتناع در میان دختران و پسران به یک اندازه رایج است و عمدتا بین سنین 5، 6، 10 و 11 سالگی ظاهر می‌شود. ترس‌های مفرط و غیرمعقول از مدرسه معمولا برای اولین‌بار در دوره پیش‌دبستانی، کودکستان یا کلاس اول نمایان می‌شوند و در کلاس دوم به اوج خود می‌رسند، با این حال رفتار خودداری از رفتن به مدرسه می‌تواند در هر سنی رخ دهد و معمولا هم پس از یک دوره ماندن در خانه که طی آن کودک بیش از حد معمول، نزد پدر یا مادر خود بوده است ظاهر می‌شود.

واقعیت این است که درمان کودک مدرسه ‌هراس بسیار بااهمیت است و والدین نباید نسبت به آن بی‌تفاوت باشند، چرا که مدرسه نرفتن تاثیرات بدی بر کودک و خانواده می‌گذارد. برای مثال موجب اختلافات خانوادگی و به هم ریختن خانواده می‌شود، مشکلات تحصیلی ایجاد می‌کند، تعاملات اجتماعی کودک را کم می‌کند و زمینه‌ساز بزهکاری، اضطراب و افسردگی می‌شود و عواقب اقتصادی دارد.


علل مدرسه‌هراسی

تشخیص این که کودکان به دلایل مختلف از حضور در مدرسه خودداری می‌ورزند اهمیت بسزایی دارد. بهره هوشی بیشتر این کودکان در حد متوسط یا بالای متوسط نشان می‌دهد که مشکلات تحصیلی علت بی‌میلی آنها به مدرسه نیست. گاهی اوقات ترس از مدرسه، از اطلاعات محض از معلم یا دیگران و مقررات خارج از خانه، مقایسه شدن با کودکان ناآشنا و تجربه ترس از شکست ناشی می‌شود. برخی کودکان به دلیل تمسخر، آزار، تهدید و زورگویی بچه‌های دیگر و مورد انتقاد قرار گرفتن یا تنبیه شدن توسط معلم از مدرسه می‌ترسند.

برای بسیاری از کودکان ترس از رفتن به مدرسه در واقع دور شدن از والدینشان (اضطراب جدایی)‌ است. اکراه و امتناع از رفتن به مدرسه می‌تواند به دلایل مختلف باشد. در مواردی هم ترس کودک از این ترس شدید و غیرمنطقی ناشی می‌شود که تصور می‌کند در جمع، ارزیابی می‌شود یا خجالت می‌کشد، زیرا مجبور است در کلاس درس جواب دهد. در برخی از کودکان مبتلا به مدرسه‌هراسی، مراسم صبحگاهی استرس‌زاست و اغلب این کودکان دچار هراس از مکان‌های بسته هستند. شاید به همین دلیل برای برخی از این کودکان لازم باشد که هر وقت احساس ضعف و سستی می‌کنند بتوانند کلاس را ترک کنند.

اضطراب جدایی، عاملی اساسی در مدرسه ‌هراسی کودکان

ترس‌های مدرسه‌ای کلا در 4 مرحله خود را نشان می‌دهند؛ مرحله اضطراب ناشی از جدایی، مرحله امتناع از مدرسه رفتن، مرحله آشفتگی مرضی درونی و بالاخره مرحله احساس درد، تهوع و بهم‌خوردگی دل که البته اساس آن اختلال اضطراب جدایی است. کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی نسبت به جدایی از والدین یا دور شدن از خانه، اضطراب مفرط، ناتوان‌کننده و نامتناسب با سن خود را نشان می‌دهند. این‌گونه ترس‌ها ممکن است در کودکان به صورت احساس اضطراب مبهم بروز کند یا کودک هر شب کابوس ببیند که او را دزدیده‌اند، کشته شده است یا والدین او مرده‌اند. برای این کودکان دشوار است که به تنهایی در یک اتاق باشند، تنها بخوابند، خرید کنند و به مدرسه یا اردو بروند.

کودکان مبتلا به این نوع اضطراب اغلب تمایل دارند در آغوش والدین‌شان باشند، آنها را سایه به سایه دنبال کنند و شب‌ها کنار آنها یا درست پشت در اتاق خواب آنها بخوابند. در کودکان بزرگ‌تر شکایت‌های جسمانی خاص یا اظهار ناراحتی عمومی در مدرسه متداول است و معمولا باعث می‌شود کودک به خانه بازگردانده شود. کودکان مبتلا هنگام جدایی از والدین خود بی‌تاب می‌شوند و به هر عذر و بهانه‌ای متوسل می‌شوند تا دوباره پیش پدر و مادرشان برگردند. عملکرد تحصیلی این دسته از کودکان به خاطر درخواست‌های مکرر برای خارج شدن از کلاس درس، نگرانی‌شان نسبت به جدایی از والدین و غیبت‌های مکرر از مدرسه پایین است. درواقع می‌‌توان گفت با توجه به این که اضطراب جدایی در 9 تا 18 ماهگی بهنجار است، اختلال اضطراب جدایی به این دلیل ایجاد می‌شود که کودک نتوانسته این مرحله رشدی را با موفقیت پشت سر بگذارد یا بر اثر استرس، به مراحل قبلی رشد برگشته است. شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهند اختلال اضطراب جدایی می‌تواند پیش‌درآمدی برای اختلال وحشت‌زدگی یا هراس از مکان‌های باز در بزرگسالی باشد. بالا بودن شیوع اختلال اضطراب جدایی بین فرزندان مادرانی است که اختلال اضطرابی و افسردگی دارند و بالا بودن شیوع آن بین خواهر و برادرهای کودکانی است که اختلال اضطراب جدایی دارند.

همچنین محققان دریافته‌اند که کودکان مبتلا به این اختلال بشدت در معرض خطر ابتلا به هراس اجتماعی هستند که در آن وضعیت‌های اجتماعی (برای مثال معاشرت با غریبه‌ها، قرار گرفتن در موقعیت‌هایی که انسان را دستپاچه می‌کنند و...)‌، اضطراب‌زا می‌شوند. چنین به نظر می‌رسد که پسرانی که مادرانشان مریض هستند در برابر این اختلال آسیب‌پذیرتر از دیگرانند.

ظاهرا آنها به گونه‌ای غیرعادی به مادرانشان متکی هستند و بیش از اندازه نگران حال آنها می‌باشند. در بسیاری موارد این کودکان، مستعد پاره‌ای ناراحتی‌های عاطفی هستند و هراس از مدرسه تنها یکی از اشکال متعددی است که حالت رکود و شکست را منعکس می‌کند.

می‌توان گفت نشانه یا عارضه هراس از مدرسه گرچه فقط یکی از شیوه‌های بروز درد است گاه به اختلال رابطه میان یکی از والدین و کودک اشاره دارد.

ویژگی‌های کودکانی که از مدرسه می‌هراسند:

ـ در محیط زندگی آنان تبعیض وجود دارد.

ـ سطح وابستگی به مادر در برخی از آنان شدید است.

ـ برخی از مادران از تیپ‌های سلطه‌جو بوده‌اند که سعی داشته‌اند کودک را در انحصار خود داشته باشند یا مادرانی مضطرب دارند.

ـ احتمالا والدینشان از آن دسته افرادی بوده‌اند که سعی داشته‌اند فرزندشان هرگز از خانه خارج نشود.

ـ اغلب این بچه‌ها ترسو و خجالتی هستند.

ـ اغلب تصور نادرستی از توانایی‌های خود بخصوص در مقایسه با دیگر بچه‌ها دارند.

ـ برخی از آنها در مدرسه و گاهی درخانه احساس تنهایی می‌کنند.

عواملی که مدرسه‌هراسی کودکان را تشدید می‌کند:

ـ درگیری والدین در خانه که کودک را در زمانی که در مدرسه است دچار اضطراب و دلواپسی می‌کند.

ـ نقص جسمانی کودک.

ـ داشتن معلم سختگیر یا تنبیه در مدرسه.

ـ سختی و مقررات و ضوابط مدرسه.

ـ درگیری و کتک‌کاری با دیگر بچه‌ها در مدرسه.

ـ تولد فرزندی جدید و احساس ناکامی و محرومیت و سرخوردگی.

پاره‌ای از اقدامات اصلاحی

ـ القاء به کودک که مدرسه ترسی ندارد.

ـ کمک و یاری کودک برای حل مشکلات مدرسه‌ای

ـ صحبت کردن در مورد مزایای درس‌خواندن و باسواد شدن

ـ بالا بردن جرات و اعتماد به نفس کودک برای غلبه بر مشکلات (درسی)‌

ـ بیشتر کردن رابطه بین مدرسه و خانه و یاری خواستن از معلمان

ـ سهل و آسان جلوه دادن ضوابط و مقررات مدرسه

ـ یاری کردن کودک در انجام تکالیف درسی و تحسین و تمجید به موقع وی

ـ دادن جایزه به کودک و تشویق وی

ـ نادیده گرفتن برخی از خطاهای کودک و به اصطلاح «مته به خشخاش نگذاشتن»

ـ گاهی رفتن به مدرسه با کودک، روحیه دادن و محبت به کودک

ـ از میان بردن عوامل نفرت از مدرسه مانند تنبیه و سرزنش و سخت جلوه دادن تکالیف.

شما نمی‌توانید کودک خود را مجبور کنید که مدرسه را دوست داشته باشد، ولی می‌توانید باعث ایجاد اعتماد و امنیت در او شوید. می‌توانید کمک کنید با احساساتش کنار بیاید و او را به سوی راه‌حل احتمالی هدایت کنید.

در عین حال، شما می‌توانید رفتارهایی را که به نحوی باعث ایجاد مشکل شده‌اند، تغییر بدهید یا حذف کنید به عنوان مثال:

برای ماندن در منزل، شرایط خاصی را تعیین کنید. برای مدرسه نرفتن شرایط مشخصی تعیین کنید. اگر کودک بیمار است باید در رختخواب بماند و حق نداشته باشد با دوستانش بازی کند.

علت نرفتن به مدرسه را پیدا کنید. سعی کنید بدانید چه عاملی در مدرسه کودکتان را آزار می‌دهد که از رفتن به آنجا خودداری می‌کند. با کودک خود صحبت کنید و او را تشویق کنید تا تمام خبرها و اتفاقاتی را که باعث می‌شوند تا او به مدرسه نرود را برای شما بگوید.

با معلم کودکتان صحبت کنید و مشکل را با وی در میان بگذارید. شاید او بتواند در حل و رفع این مشکل به شما کمک کند.

کودک را به ایجاد دوستی‌های مدرسه‌ای تشویق کنید. به کودک خود کمک کنید با همکلاسی‌هایش دوست شود و دوستی‌هایش را با آنان گسترش دهد.

به غر زدن کودک توجه نکنید. به جای آن، نظرات مثبت و اشتیاق کودک را به مدرسه رفتن تشویق کنید و به او پاداش دهید.

به کودکتان برای مرتب رفتن به مدرسه امتیاز بدهید. تا به تدریج کودکتان راه‌ بیفتد.

برای ترس کودکتان از مدرسه از یک متخصص کمک بخواهید. برخی از کودکان بشدت از مدرسه گریزانند، اگر کودک شما این طور است از یک متخصص کمک بخواهید تا این مشکل از بین برود

  




گویند مادران این کودکان معمولا کمال گرا ،مستبد وبیش ازحد مراقب یا سهل گیر هستند درحالیکه پدران بی کفایت وبی علاقه هستند.هراس از مدرسه در تمام طیف های اجتماعی وسنین کودکی ودر تمام سطوح هوشی وجود دارد.به نظر دیویدسن(1961)کودک مبتلا به فوبی مدرسه معمولا بهره هوشی مناسبی دارد واحتمالا در مدرسه نیز شاگرد خوبی است ولی دارای زمینه های ترس وبزدلی،ناپختگی،انفعالی وانزواطلبی است به همین دلیل از جنگ ودعوا،ورزشهای سنگین و..اجتناب میکند اوخیلی کمتر ازمعمول تجربه جدایی از والدین را در دوران کودکی چشیده است وبه مادر خود وابستگی بیش از حد دارد وبدون مشورت با مادر نمیتواند تصمیمی بگیرد.گاهی گفته میشود کودکان مبتلا به مدرسه هراسی برای خود وموفقیتهایشان ارزش فوق العاده ای قائل هستندآنها وقتی ارزش تخمینی خود را در معرض خطر میبینند از رقابت دست میکشند ودچار اضطراب میشوند وغالبا تماس نزدیکتری را بامادر جستجو میکنند ارزش تخمینی آنها تامین نمیشود در نتیجه نسبت به هرگونه تهدیدی حساس میشوند مثل تغییرکلاس یامدرسه،بازگشت به مدرسه پس از بیماری،اتفاق جزئی که موجب شرمندگی میشود وشکست واقعی یاخیالی(فوبی،1372) 

تصور رفتار سرپیچی از مدرسه سرانجام در مقولات روانشناسی وروانپزشکی تابدان حد مشهور گردید که نویسندگان بسیاری(ازجمله کولیج،هان وپک،دیویدسن وجانسون)عنوان ترس ازمدرسه به غلط به جای عبارت مناسب اضطراب جدایی بیان کردند ازآن زمان به بعد ترس از مدرسه یا اضطراب جدایی توضیحی برجسته برای غیبت از مدرسه بوده است با این وجود نویسندگانی دیگر (ماننداتکینسون،کوارینگ تن وسیر1985،بک وپول1984،بورکو،سیلورمن1987،کندی1965،لاست وفرانسیس1988،اولندیک ومی یر1984)رجوع به تصور از مدرسه واضطراب جدایی رایک پدیده نامتجانس نامیدند وعبارت سرپیجی از مدرسه را ترجیح دادند که بیان علت بیشترین نمونه های غیبت است اصطلاح مدرسه هراسی در حال حاضر دیگر بکار نمیرود زیرا بیشترین موارد به شکل بهتری توسطDSM-IVتحت عنوان اختلال لضطراب جدایی طبقه بندی شده است

بی میلی وامتناع از رفتن به مدرسه تقریبادر75 درصد بچه هابا احساس اضطراب جدایی ظاهر میشود.کلینیک بیماران سرپایی با اشاره به اطلاعات جمع آوری شده در ایالات متحده آمریکا این نتیجه را که اضطراب جدایی شایع تر از اختلالات ترسی است تایید میکند

در هر سال تحصیلی تقریبا 1تا 3درصد از کودکان دبستانی از رفتن به مدرسه خود داری میکنند و8درصد کل دانش آموزان به علت های گوناگون در دوره تحصیل خودشان از رفتن به مدرسه سرپیچی میکنند

برآوردها نشان میدهد که هراس از مدرسه در کمتر از 1 درصد از کودکان وجود دارد(کندی،1965)پیداست که این هراس از سایر انواع هراسها رواج کمتری دارد در عین حال جالب است بدانیم که که 69 درصدآنچه که به نام های گوناگون هراس از آن یاد میشود به هراس از مدرسه مربوط است.(میلر،بارت،هامپ،نوبل1972)میلر ودیگران اضهار داشته اند که توجه زیاد به هراس از مدرسه از این واقعیت مایه میگیرد که این هراس بیشترین مشکل را برای والدین واولیای مدرسه به وجود می آورد.

در حقیقت از هر 100 کودکی که ر مدرسه جدید به کلاس بالاتر میروند دو یا سه نفر دچار فوبی مدرسه میشوند وشدت آن به حدی است که موجب نگرانی والدین،اولیای مدرسه میشود و در عملکرد تحصیلی کودک تاثیر میگذارد)

سن شروع مدرسه هراسی بین 5 تا 8 سالگی وبعدها هم در 11 سالگی معمول است0کودک ومدرسه،)این سنین زمان انتقال به ابتدایی،راهنمایی و دبیرستان است

پاره ای از موقعیت های ذکر شده ممکن است برای دختران بیش از پسران اهمیت داشته باشد و همین نکته شاید بتواند این موضوع را که پرهیز از مدرسه یکی از چند اختلال روانی است که از حیث آن پسران بر دختران پیشی ندارند توضیح دهد زیرا در این مورد میزان بروز ناراحتی در میان دختران حداقل به همان اندازه پسران است وبرخی از گزارشهای عملا میزان بروز بیشتری را برای دختران نشان داده است(تالبوت1957

سه الگوی متفاوت در اجتناب از رفتن به مدرسه دیده میشود:

1-کودک میخواهد به مدرسه برود ولی نمیتواند بطور موفقیت امیزی در کلاس حضور یابد

2-کودک میخواهد درخانه بماند تا از مدرسه دور باشد(مثلا محیط فرهنگی نا امن،زورگیریها،مطالب آموزشی)

(که مدرسه هراسی تقریبا همیشه به یکی از دو الگوی بالا مربوط است:ترس مربوط به مدرسه،ترس مربوط به خانه-کودکانی وجود دارند که نه بخاطر ترس از مدرسه بلکه بعلت ترس از ترک خانه از رفتن به مدرسه خودداری میکنند پاره ای از این کودکان ممکن است از این بیم داشته باشند که پدر ومادر آنها بمیرد یا آنها راترک کند و به این نتیجه رسیده اند که با ماندن در کنار پدر ومادر ودر نظر گرفتن آنه ترسشان تخفیف پیدا میکند گفته میشود این قبیل کودکان دچار اضطراب جدایی هستند وتاثیر این اضطراب هم بصورت نرفتن به مدرسه تجلی می یابد

3-کودک از رفتن به مدرسه سرباز میزند تا فعالیت های جالبتری را دنبال کند

درالگوی سوم فرزندان معمولا به عنوان فراری از مدرسه تلقی میشوند وبجای شیوه های روانشناسی وپزشکی از طریق اداری وقانونی با آنها رفتار میشود الگوی اول در کودکان کم سن وسال و دوالگوی بعد در نوجوانان وبالغین بارزتر  است.

در اینجا باید اصطلاح مدرسه هراسی ومدرسه گریزی را از هم تفکیک کرد بسیاری از بچه ها به مدرسه نمیروند چون دلشان نمیخواهد آنها کارهای دیگری را انجام میدهند که بازی کامپیوتری در راس لیستی است که برای بعد از ظهر خود تهیه میکنند بچه های مدرسه گریز رفتار بزهکارانه دارند از خانه میگریزند وکنترل واداره کردن آنها به طور کلی دشوار است بسیاری از محبوسین ندامتگاهها را کسانی تشکیل میدهند که در کودکی مدرسه گریز بوده اند در صورتی که از مبتلایان به مدرسه هراسی افراد بسیار معدودی سر از ندامتگاه در می اورند.

کودکان مبتلا به مدرسه هراسی از ترس و نگرانی مبهمی درباره احتمال وقوع یک سانحه یا مصیبت صحبت می کنند . مخالفت نهایی کودک برای رفتن به مدرسه معمولاً در روز ها و هفته های اولیه سال تحصیلی است که همراه با علایم جسمانی و گریستن تقریباً مداوم است آنها غالبا از ناراحتی بدنی نظیر سردرد،دل درد،گلودرد،یا دل به هم خوردگی شکایت دارند واین حالت در صبح زود رخ میدهد هم چنین معمولا این کودکان ترس خود را از چیزهای مختلف دیگر،از قبیل تاریکی وتنها ماندن نیز بیان میکنند.غالبا تعیین این نکته که چه مقدار از این شکایت ها عملا با ترس ناشی از محرک های همراه با رفتن به مدرسه ارتباط دارند وچه مقدار از آنها جنبه کنشی داشته وبر اثر تقویت حاصل از نرفتن به مدرسه به علت اعلام سردرد نگهداری شده اند دشوار است بچه معمولا از مریضی خود آنچنان شکایت میکند که از رفتن به مدرسه معذور میشود وقتی مادر بالاخره تسلیم شود واجازه دهد که بچه در خانه بماند شکایت به طور سحرآمیزی ناپدید میشود اگر مادر تسلیم نشود بیماری آنقدر دوام پیدا میکند که ماجرا گاهی با فرستادن اجباری کودک به مدرسه و اصرار او برای تلفن کردن مکرر به مادرش روشن میشودو.بالاخره مراقب بهداشت مدرسه بچه را به خانه میفرستد در خانه علایم از بین میرود وروز بعد موقع رفتن به مدرسه دوباره پیدا میشود وقتی این موضوع مدتی دوام پیدا میکند و متخصص اطفال بیماری خاصی را تشخیص ندهد تشخیص مدرسه هراسی داده میشود

اگر کودک از رفتن به مدرسه خودداری کند وبه این ترتیب از شرایط ترس زدایی که در آنجا با آن روبرو میشود اجتناب کند ماندن در خانه وخصوصیات تقویت کننده ناشی ازآن باعث تقویت بیشتر رفتار اجتنابی میگردد اجازه تماشای تلوزیونریا،غذا گرفتن از مادر و دریافت توجه بیشتر به علت بیمار بودن همگی دست به دست هم داده وبازگشت کودک به مدرسه را دشوارتر خواهند ساخت بعلاوه بعد از چند روز غیبت از مدرسه فکر بازگشت به مدرسه نامطبوع تر نیز خواهد شد کودک مباحثی از درس را از دست داده واز بقیه کلاس عقب افتاده است بعلاوه بازگشت به مدرسه بعد از مدتی غیبت باعث میشود که کودک مورد توجه خاص دیگران واقع شود واز وی درباره غیبت سوال کنند که این برای کودک ناخوشایند است.

کندی بین دوگونه ترس از مدرسه فرق قائل شده است..

نوع1:دارای شروعی ناگهانی بوده ونماینده اولین حادثه از این گونه در سالهای اول مدرسه میباشند مسئله غالبا در روز اول هفته وبه دنبال یک بیماری کوتاه مدت وغیبت مجاز از مدرسه در هفته قبل وحتی گاهی به دنبال یک تعطیلات آخر هفته دراز شروع میشود .کودک معمولا درباره مرگ وبیماری بدنی مادر خود ابراز نگرانی میکند(وضع روانی پدر ومادر این قبیل کودکان معمولا عادی است وبین آنها ارتباط متقابل خوبی برقرار است آنها در مسئولیت اداره خانواده باهم سهیم بوده و به کوشش هایی که جهت کمک به کودک به عمل می آید با تفاهم وهمکاری واکنش نشان میدهند)

نوع2)از سوی دیگر معرف کودکانی است که خودداری از رفتن به مدرسه قبلا چندین بار در آنها دیده شده است ودر شروع اولیه آن نیز تدریجی بوده است این نوع ناراحتی بیشتر در کلاسهای بالاتر بروز پیدا میکند و در هریک از روزهای هفته ممکن است دیده شود(پدرومادر کودک فاقد رابطه مطلوب بوده وبه نوبه خود مشکلات روانی یا رفتاری خاصی را نشان میدهند پدر خانه علاقه زیادی به خانه و بچه های خود نشان نمیدهد وپدر ومادر با روشهای درمانی برای بازگرداندن کودک به مدرسه همکاری ندارند

به احتمال قوی ترس از مدرسه نمونه ای از یک قالب رفتاری ناشی از چند علت میباشد.یک تحلیل روانکاوی از مدرسه هراسی میگویدمدرسه هراسی ممکن است از ترس ناخودآگاه قتل مادر سرچشمه میگیرد )دیبدن(1968)معتقد است ترس از مدرسه اغلب حاصل خصومت وکینه توزی متقابل و سرکوب شده بین دخترومادر است ودر ارتباط دختر با مدرسه متبلور میشود.ممکن است کودک اجتناب از رفتن به مدرسه را بعنوان وسیله ای برای جلب توجه وکوشش جهت رسیدن به حقوق خویش بکار گیرد شاید هم مشکل واقعی پرخاشگری باشد یعنی میل وآرزوی غلبه کردن بر رقیب و دشمن.

کودکان مبتلا به مدرسه هراسی در زندگی بعدی چه وضعیتی دارند؟

اکثر مطالعات نشان میدهد که وضع این کودکان مشابه سایر کودکان است البته کمی با حساسیت واحتیاط اما بدون اختلال روانی قابل تشخیص.این فرجام خوش بیشتر منطبق بر مواردی است که مدرسه هراسی در سنین پایین تر تز نوجوانی شروع میشود اگر مدرسه هراسی برای اولین بار در دوره نوجوانی شروع شود به احتمال زیاد مسئله فقط مدرسه هراسی است واگر اختلال ادامه یابد درنهایت اسکیزوفرنی ،افسردگی و رفتار جنایی حاصل میشود.

درمان:

رفتار پیچیده ای چون خودداری از رفتن به مدرسه دارای عناصر تشکیل دهنده ای از هر دو گونه کنشی و واکنشی میباشد زیرا اگرچه پاسخ های اجتنابی ممکن است در یک مرحله از زمان دارای خصوصیات تقلیل ترس بوده باشند احتمال دارد که این پاسخ ها بعدا بر اثر تقویت هایی که در خانه در اختیار کودک قرار داده میشود نگهداری شده وپیچیدگی بیشتری پیدا نمایند) ترس از مدرسه از رایجترین انواع نشکلات است وچون ای مسئله با تعلیم وتربیت کودک برخورد پیدا میکند درمان آن در همان اوایل بروز حائز اهمیت است اکثر صاحب نظران معتقدند بهترین درمان مدرسه هراسی برگرداندن کودک به مدرسه در اسرع وقت وبه هر وسیله ممکن است  در این صورت احتمال از بین رفتن این مشکل بیشتر خواهد بود مشخص ورفع کردن علت فوبی(مثلا آزار واذیت سایر کودکان)البته مفید خواهد بود معهذا حتی وقتی علت آن مشخص نیست مادری قاطع و فهمیده میتواند به تدریج بچه را برای آمدن به کلاس درس ترغیب نمایند این کار ممکن است با ایجاد امکان نشستن او در کتابخانه یا اطاق مدیر مدرسه برای چند روز،نشستن در کلاس برای مدت کوتاه وتدریجا فزاینده وگاهی اجازه دادن به مادر برای همراه بودن با کودک به مدت چند روز صورت بگیرد همه باید ابراز اطمینان کنند که بچه به مدرسه باز خواهد گشت وتنها سوال زمان آن است ناتوانی برای بازگشت به مدرسه در طول مدتی نسبتا کوتاه موجب بدتر شدن فوبی میگردد بچه در درس خود بیشتر عقب می افتد ازآن نفرت بیشتری پیدا میکند بیش از پیش خود را از سایر بچه های کلاس متفاوت میبیند.برخی از روشها برای درمان ترس ها وجود دارد ازجمله،درمانهای مبتنی بر شرطی کردن کلاسیک وکنشی،یادگیری های مبتنی بر مشاهده ودخالت های شناختی است.

 



[ سه شنبه 92/7/2 ] [ 2:31 عصر ] [ شبنم موحد ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

الکسا